تا مرا عشق یار غار افتاد | پای من در دهان مار افتاد | |
چکنم چون ز گلستان امید | دیدهام را نصیب خار افتاد | |
کشتی صبر من چو از غرقاب | نتوانست بر کنار افتاد | |
سود نکند نصیحتم که مرا | این مصیبت هزار بار افتاد | |
گفتی از صبر ساز دست آویز | که تو را عشق پایدار افتاد | |
بیمن است این سخن تو دانی و دل | که تو را با من این قرار افتاد | |
رفت در شهر، آب خاقانی | کار با لطف کردگار افتاد |