آغاز داستان

ز اقلیدس اقلیدش آمد به دست طلسمات گنج مجسطی شکست
شد از گردش چرخ دیرین‌اساس حقایق‌پذیر و دقایق‌شناس
بلی! حکمت آن است پیش حکیم که بر راه دانش، شود مستقیم
کشد خامه در دفتر آب و گل ز دانش دهد زیور جان و دل