آغاز سخن

باصره را داده به بینش نوید راه نموده به سیاه و سفید
سامعه را کرده به بیرون دو در تا ز چپ و راست نیوشد خبر
ذائقه را داده به روی زبان کام، ز شیرینی و شور جهان
لامسه را نقد نهاده به مشت گنج شناسائی نرم و درشت
شامه را از گل و ریحان باغ ساخته چون غنچه معطر دماغ
جامی، اگر زنده دلی بنده باش! بنده‌ی این زنده‌ی پاینده باش!
بندگی‌اش زندگی آمد تمام زندگی این باشد و بس، والسلام!