باصره را داده به بینش نوید | راه نموده به سیاه و سفید | |
سامعه را کرده به بیرون دو در | تا ز چپ و راست نیوشد خبر | |
ذائقه را داده به روی زبان | کام، ز شیرینی و شور جهان | |
لامسه را نقد نهاده به مشت | گنج شناسائی نرم و درشت | |
شامه را از گل و ریحان باغ | ساخته چون غنچه معطر دماغ | |
جامی، اگر زنده دلی بنده باش! | بندهی این زندهی پاینده باش! | |
بندگیاش زندگی آمد تمام | زندگی این باشد و بس، والسلام! |