راه دان اوست، جبرییلش ساز | هر چه او آورد، دلیلش ساز | |
ای فلک موکب ستاره حشر | وی ز بشرت گشاده روی بشر | |
هاشمی نسبت قریشی اصل | ابطحی طینت تهامی فصل | |
علم نصرتت ز عالم نور | یزک لشکرت صبا و دبور | |
چرخ نه پایه پای منبر تو | به سر عرش جای منبر تو | |
معجزت سنگ را زبان بخشد | بوی خلقت به مرده جان بخشد | |
روز محشر، که بار عام بود | از تو یک امتی تمام بود | |
بگرفته به نور شرع یقین | چار یار تو چار حد زمین | |
ز ایزد و ما درود چون باران | به روان تو باد و بر یاران |