بپرسیدند از محمود غازی: | چرا چندین گرفتار ایازی؟ | |
بگفتا: چون که از وی ناگزیرست | ازین پس ما غلامیم، او امیرست | |
به نرمی طبع تندان رام گردد | به سختی پخته دیگر خام گردد | |
اگر در عاشقی صد جان به پاشی | چو در بینی تو خود معشوق باشی | |
بر خوبان برعنایی نکوشند | که ایشان سال و مه عشوه فروشند | |
قبای وصل گل رویان نپوشی | چو بر خوبان جمال خود فروشی | |
خطا باشد چنانها با چنینها | به کرمان زیره بردن باشد اینها |