یا به نزد خویشتن راهم بده | یا مجال ناله و آهم بده | |
از دهانت چون نمییابم نشان | بوسهای زان روی چون ماهم بده | |
تشنهی چاه زنخدان تو شد | جان من، آبی از آن چاهم بده | |
غربت من در جهان از بهر تست | قربت خاصان درگاهم بده | |
دوش میگفتی: ز من چیزی بخواه | بوسهای زان لعل میخواهم، بده | |
هر چه از من خواستی یکسر تراست | از تو من نیز آنچه میخواهم بده | |
یا خیال خود به خواب من فرست | یا دلی بیدار و آگاهم بده | |
گنج وصلت هم درین ویرانهاست | آن چنان گنجی ز ناگاهم بده | |
بر بساط آرزو چون اوحدی | شاه میخواهم ز رخ، شاهم بده |