امشب ز هجر یار بخواهم گریستن | زارم ز عشق و زار بخواهم گریستن | |
نالیدهام هزار شب از هجر و بعد ازین | هر شب هزار بار بخواهم گریستن | |
گو: روی من نگار شو از خون دل که من | بیروی آن، نگار بخواهم گریستن | |
چون بیشمار غصه کشیدم ز هجر او | زین غصه بیشمار بخواهم گریستن | |
بیاختیار چند کند گریه دیدهای؟ | چندی به اختیار بخواهم گریستن | |
تا بشنوم ز خاک درش بوی او شبی | در خاک کوچه خوار بخواهم گریستن | |
پنهان چو شد ز اوحدی آن نور دیده، من | پنهان و آشکار بخواهم گریستن |