چشم جان بر اثرت میدارم | گوش دل بر خبرت میدارم | |
میکنم جای تو در جان، گر چه | گفتی: از دل بدرت میدارم | |
همچو خاکم بدر افگندی و من | روی بر خاک درت میدارم | |
دوش گفتی که: نداری سر من | به سر تو که سرت میدارم | |
به جفا خونم ازین بیش مریز | که به خون جگرت میدارم | |
دل ترا دوستتر از جان دارد | من از آن دوستترت میدارم | |
سپری شد دلم، از بس که درو | ناوک دل سپرت میدارم | |
در تو بستم چو کمر دل، گفتی | کز میان زودترت میدارم | |
اوحدی وار در آیینهی دل | همچو نقش حجرت میدارم |