گلت بنده گردید و شمشاد نیز

گلت بنده گردید و شمشاد نیز غلام تو شد سرو آزاد نیز
که صد رحمت ایزدی بر رخت هزار آفرین بر لبت باد نیز
ز مهر تو بگریست چشمم به خون ز عشقت به نالم به فریاد نیز
چو دیدی که چشم تو آبم ببرد کنون می‌دهی زلف را باد نیز
نباشد ترا بعد ازین برگ من که بیخم بکندی و بنیاد نیز
به لطف و نوازش بده داد ما که جور تو دیدیم و بیداد نیز
نه مثل تو آمد ز پشت پدر نه مانندت از مادری زاد نیز
پریر از لبت بوسه‌ای خواستیم نداد آن و دشنامها داد نیز
نبود اوحدی را توقع ز تو که او را کنی در جهان یاد نیز