کی مرا نزد تو همچون دگران بگذارند؟ | این قدر بس که ز دورم نگران بگذارند | |
هیچ شک نیست که ما هم به نصیبی برسیم | از وصال تو، گرین جمله بران بگذارند | |
در جهان کار رخ و قد تو بالا گیرد | اگر این کار به صاحب نظران بگذارند | |
صورتی را که ازو نور بصیرت خیزد | حیف باشد که بدین بیبصران بگذارند | |
ما به پند پدران از پی خوبان روزی | بنشینیم گرین خوش پسران بگذارند | |
ای که از دام من شیفته بگریختهای | دگرت صید کنم گرد گران بگذارند | |
اوحدی، گر چه ترا هم خبری چندان نیست | با تو سهلست گرین بیخبران بگذارند |