ای چراغ چشم توفان بار ما | بیش ازین غافل مباش از کار ما | |
هر زمانی در به روی ما مبند | گر چه کوته دیدهای دیوار ما | |
شکر آن که خواب میگیرد به شب | رحمتی بر دیدهی بیدار ما | |
ای که با هر کس چو گل بشکفتهای | بیش ازین نتوان نهادن خار ما | |
کاشکی آن رخ نبودی در نقاب | تا نکردی مدعی انکار ما | |
با چنان ساعد که بر بازوی اوست | کس نپیچد پنجهی عیار ما | |
خلق عالم گر شوند اغیار و خصم | نیست غم، گر یار باشد یار ما | |
اوحدی، میبوس خاک آستان | کندر آن حضرت نباشد بار ما |