حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا | یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا | |
در سینه بشکنم نفس خویش را به غم | گر بیغمت ز سینه بر آید نفس مرا | |
فریاد من ز درد دل و درد دل ز تست | دردم ببین وهم تو به فریاد رس مرا | |
گیرم نمیدهی به چومن طوطیی شکر | از پیش قند خویش مران چون مگس مرا | |
زین سان که هست میل دل من به جانبت | لیلی تو میل جانب من کن، که بس مرا | |
گفتم که: باز پس روم از پیش این بلا | بگرفت سیل عشق تو از پیش و پس مرا | |
ای اوحدی، هوای رخ او مکن دلیر | بنگر که: چون گداخته کرد این هوس مرا؟ |