قراری چون ندارد جانم اینجا | دل خود را چه میرنجانم اینجا؟ | |
سر عاشق کلهداری نداند | بنه کفشی، که من مهمانم اینجا | |
مرا گفتی: کز آنجا آگهی چیست؟ | چه میپرسی، که من حیرانم اینجا | |
نه او پنهان شد از چشمم، که من نیز | ز چشم مدعی پنهانم اینجا | |
اگر بتوان حدیثی گوی از آن روی | که من بیروی او نتوانم اینجا | |
نگارینی که سرگرداند از من | نگردانی، که سرگردانم اینجا | |
مرا با دوست پیمانی قدیمست | بدان پیوند و آن پیمانم اینجا | |
ز زلفش برد ما غم هست بویی | چنین زنده به بوی آنم اینجا | |
به درد اوحدی دلشاد گشتم | که آن لب میکند درمانم اینجا |