بر روی پزشک زن، میندیش | چون بود درست بیسیارت |
□
ای زان چون چراغ پیشانی | ای زان زلفک شکست و مکست |
□
خاک کف پای رودکی نسزی تو | هم بشوی گاو و هم بخایی برغست |
□
به باز کریزی بمانم همی | اگر کبک بگریزد از من رواست |
□
همه نیوشهی خواجه به نیکویی و به صلحست | همه نیوشهی نادان به جنگ و فتنه و غوغاست |
□
هیچ راحت مینبینم در سرود و رود تو | جز که از فریاد و زخمهات خلق را کاتوره خاست |
□
شب قدر وصلت ز فرخندگی | فرح بخشتر از فرسنا فدست |
□
لاد را بر بنای محکم نه | که نگهدار لاد بنیادست |
□
خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگانست | مر نیک بختیم را بر روی او نشانست |
□
بهارچین کن ازان روی بزم خانهی خویش | اگرچه خانهی تو نوبهار برهمنست |
□
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید | جامهی جامه به نیک فاخته گونست |
□
با دل پاک مرا جامهی ناپاک رواست | بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت |
□
معذورم دارند، که اندوه و غیشت | و اندوه و غیش من ازان جعد و غیشت |
□
چه گر من همیشه ستا گوی باشم | ستایم نباشد نکو جز به نامت |
□
بودنت در خاک باشد، یافتی | هم چنان کز خاک بود انبودنت |
□
ز مهرش مبادا تهی ایچ دل | ز فرمانش خالی مباد ایچ مرج |
□
راهی آسان و راست بگزین، ای دوست | دور شو از راه بی کرانهی ترفنج |
□
زین و زان چند بود برکه و مه؟ | مر ترا کشی و فیزین و غنوج |
□
از جود قبا داری پوشیده مشهر | وز مجد بنا داری بر برده مشید |
□
بخت و دولت چو پیشکار تواند | نصرة و فتح پیشیار تو باد |