انا الحق کشف اسرار است مطلق
|
|
جز از حق کیست تا گوید انا الحق
|
همه ذرات عالم همچو منصور
|
|
تو خواهی مست گیر و خواه مخمور
|
در این تسبیح و تهلیلند دائم
|
|
بدین معنی همیباشند قائم
|
اگر خواهی که گردد بر تو آسان
|
|
«و ان من شیء» را یک ره فرو خوان
|
چو کردی خویشتن را پنبهکاری
|
|
تو هم حلاجوار این دم برآری
|
برآور پنبهی پندارت از گوش
|
|
ندای «واحد القهار» بنیوش
|
ندا میآید از حق بر دوامت
|
|
چرا گشتی تو موقوف قیامت
|
درآ در وادی ایمن که ناگاه
|
|
درختی گویدت «انی انا الله»
|
روا باشد انا الحق از درختی
|
|
چرا نبود روا از نیکبختی
|
هر آن کس را که اندر دل شکی نیست
|
|
یقین داند که هستی جز یکی نیست
|
انانیت بود حق را سزاوار
|
|
که هو غیب است و غایب وهم و پندار
|
جناب حضرت حق را دویی نیست
|
|
در آن حضرت من و ما و تویی نیست
|