گر درد طلب رهبر این قافله بودی | کی پای ترا پردهی خواب آبله بودی؟ | |
زود این ره خوابیده به انجام رسیدی | گر نالهی شبگیر درین مرحله بودی | |
دل چاک نمیگشت ز فریاد جرس را | بیداری اگر در همهی قافله بودی | |
از خون جگر کام کسی تلخ نگشتی | گر در خور این باده مرا حوصله بودی | |
شیرازهی جمعیتش ازهم نگسستی | با بلبل ما غنچه اگر یکدله بودی | |
چون آب روان میگذرد عمر و تو غافل | ای وای درین قافله گر فاصله بودی | |
صائب سر زلف سخن از دخل حسودان | آشفته نشد تا تو درین سلسله بودی |