توبه از می به چه تدبیر توانم کردن؟ | من عاجز چه به تقدیر توانم کردن؟ | |
رخنه در ملک وجودم ز قفس بیشترست | به کفی خاک چه تعمیر توانم کردن؟ | |
چون نباید به نظر حسن لطیفی که تراست | خواب نادیده چه تعبیر توانم کردن؟ | |
غمزه بدمست و نگه خونی و مژگان خونریز | چون تماشای رخت سیر توانم کردن؟ | |
دیدهای را که نمیشد ز تماشای تو سیر | بیتماشای تو، چون سیر توانم کردن؟ | |
عذر ننوشتن مکتوب من این است که شوق | بیش ازان است که تحریر توانم کردن | |
صائب از حفظ نظر عاجزم از روی نکو | برق را گر چه به زنجیر توانم کردن |