ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم
|
|
در حلقهی تقلید گرفتار نگشتیم
|
خود را به سراپردهی خورشید رساندیم
|
|
چون شبنم گل، بار به گلزار نگشتیم
|
در دامن خود پای فشردیم چو مرکز
|
|
گرد سر هر نقطه چو پرگار نگشتیم
|
چون خشت نهادیم به پای خم می سر
|
|
بر دوش کسی همچو سبو بار نگشتیم
|
ما را به زر قلب خریدند ز اخوان
|
|
بر قافله از قیمت کم، بار نگشتیم
|
چون یوسف تهمت زده، از پاکی دامن
|
|
در چشم عزیزان جهان، خوار نگشتیم
|
صد شکر که با صد دهن شکوه درین بزم
|
|
شرمندهی بیتابی اظهار نگشتیم
|
افسوس که چون نخل خزان دیده درین باغ
|
|
دستی نفشاندیم و سبکبار نگشتیم
|
فریاد که سوهان سبکدست حوادث
|
|
شد ساده ز دندانه و هموار نگشتیم
|
صائب مدد خلق نمودیم به همت
|
|
درظاهر اگر مالک دینار نگشتیم
|