خواری از اغیار بهر یار میباید کشید | ناز خورشید از در و دیوار میباید کشید | |
عالم آب از نسیمی میخورد بر یکدگر | در سر مستی نفس هشیار میباید کشید | |
شیشهی ناموس را بر طاق میباید گذاشت | بعد ازان پیمانهی سرشار میباید کشید | |
تا درین باغی، به شکر این که داری برگ و بار | برگ میباید فشاند و بار میباید کشید | |
آب از سرچشمه صائب لذت دیگر دهد | باده را در خانهی خمار میباید کشید |