روی کار دیگران و پشت کار من یکی است

روی کار دیگران و پشت کار من یکی است روز و شب در دیده‌ی شب‌زنده‌دار من یکی است
سنگ راه من نگردد سختی راه طلب کوه و صحرا پیش سیل بیقرار من یکی است
نیست چون گل جوش من موقوف جوش نوبهار خون منصورم، خزان و نوبهار من یکی است
گر چه در ظاهر عنان اختیارم داده‌اند حیرتی دارم که جبر و اختیار من یکی است
ساده‌لوحی فارغ از رد و قبولم کرده است زشت و زیبا در دل آیینه‌وار من یکی است
می‌برم چون چشم خوبان دل به هر حالت که هست خواب و بیداری و مستی و خمار من یکی است
بی‌تامل صائب از جا بر نمی‌دارم قدم خار و گل ز آهستگی در رهگذار من یکی است