ای دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها | تفصیلها پنهان شده، در پردهی اجمالها | |
پیشانی عفو ترا، پرچین نسازد جرم ما | آیینه کی برهم خورد، از زشتی تمثالها؟ | |
با عقل گشتم همسفر، یک کوچه راه از بیکسی | شد ریشه ریشه دامنم، از خار استدلالها | |
هر شب کواکب کم کنند، از روزی ما پارهای | هر روز گردد تنگتر، سوراخ این غربالها | |
حیران اطوار خودم، درماندهی کار خودم | هر لحظه دارم نیتی، چون قرعهی رمالها | |
هر چند صائب میروم، سامان نومیدی کنم | زلفش به دستم میدهد، سررشتهی آمالها |