سودا به کوه و دشت صلا میدهد مرا | هر لالهای پیاله جدا میدهد مرا | |
باغ و بهار من نفس آرمیده است | بیماری نسیم، شفا میدهد مرا | |
سیرست چشم شبنم من، ورنه شاخ گل | آغوش باز کرده صلا میدهد مرا | |
آن سبزهام که سنگدلیهای روزگار | در زیر سنگ نشو و نما میدهد مرا | |
در گوش قدردانی من حلقهی زرست | هر کس که گوشمال بجا میدهد مرا | |
استادگی است قبله نما را دلیل راه | حیرت نشان به راه خدا میدهد مرا | |
این گردنی که من چو هدف برکشیدهام | صائب نشان به تیر قضا میدهد مرا |