دست خدای احد لم یزل
|
|
ساخت یکی چنگ به روز ازل
|
بافته ابریشمش از زلف حور
|
|
بسته بر او پردهی موزون ز نور
|
نغمهی او رهبر آوارگان
|
|
مویهی او چارهی بیچارگان
|
گفت : «گر این چنگ نوازند راست
|
|
مهر فزونی کند و ظلم کاست
|
نغمهی این چنگ نوای خداست
|
|
هرکه دهد گوش، برای خداست
|
گر بنوازد کسی این چنگ را
|
|
گم نکند پرده و آهنگ را
|
هرکه دهد گوش و مهیا شود
|
|
بند غرور از دل او وا شود
|
گرچه بود جنگ بر آهنگ چنگ
|
|
چنگ خدا محو کند نام جنگ»
|
چون که خدا چنگ چنین ساز کرد
|
|
چنگزنی بهر وی آواز کرد
|
گفت که : «ما صنعت خود ساختیم
|
|
سوی گروه بشر انداختیم
|
راه نمودیم به پیغمبران
|
|
تا بنماید ره دیگران
|
کیست که این ساز بسازد کنون؟
|
|
بهر بشر چنگ نوازد کنون؟
|
چنگ ز من، پرده ز من، ره ز من
|
|
کیست نوازنده در این انجمن؟
|
هر که نوازد بنوازم ورا
|
|
در دو جهان سر بفرازم ورا
|
چنگ محبت چه بود؟ جود من
|
|
نیست جز این مسله مقصود من»
|
گوش بر الهام خدایی کنید
|
|
وز ره ابلیس جدایی کنید
|
رشتهی الهام نخواهد گسست
|
|
تا به ابد متصل است از الست
|
هرکه روانش ز جهالت بری است
|
|
نغمهی او نغمهی پیغمبری است
|
راهنمایان فروزان ضمیر
|
|
راه نمودند به برنا و پیر
|
رنجه شد از چنگ زدن چنگشان
|
|
کس نشد از مهر هماهنگشان
|