ای ضیاء السلطنه ای بانوی گیتی مدار | ای ضیاء دولت شاهی ز رویت آشکار | |
هر کجا شخصت سپهر اندر سپهر آمد حیا | هر کجا ذاتت جهان اندر جهان آمد وقار | |
پیش خرگاه جلالت خرگه افلاک پست | پیش خورشید جمالت چهرهی خورشید تار | |
خاک را از تکیه حلمش به تن باشد سکون | چرخ را از لطمهی عزمش به سر باشد دوار | |
آنکه از وی یافت کاخ کفر و ذلت انهدام | آنکه از وی گشت کار ملک و ملت استوار |