هر که بر وضع آن نظر افکند | باغ فردوسش از نظر افتاد | |
هر غریبی که جا گرفت آنجا | هرگزش از وطن نیامد یاد | |
خان گلشن به نام خوانندش | در صفا چون نشان ز گلشن داد | |
داده استاد، جان به آب و گلش | کافرین بر روان آن استاد | |
سحر دستش کشیده بر خارا | شکل مانی ز تیشهی فرهاد | |
چون به معماری قضا و قدر | یافت اتمام این نکو بنیاد | |
بهر تاریخ زد رقم هاتف | جاودان داردش خدا آباد |