آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن | ناوک او را نشان میباید از جان ساختن | |
سروران چون گو به پای توسنش بازند سر | چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن | |
داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر | رخش بیداد و ستم بر دادخواهان تاختن | |
باغبان پرداخت گلشن را، اکنون باید به می | در چمن ز آیینهی دل زنگ غم پرداختن | |
سازگاری چون ندارد یار هاتف بایدت | ز آتش غم سوختن با سوز هجران ساختن |