لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است | که مدعا طلبیدن ز یار بیادبی است | |
حکیم جام جم و آب خضر چون گوید | مراد جام زجاجی و بادهی عنبی است | |
نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی | شکرفشان لبش از خندههای زیر لبی است | |
شب از جفای تو مینالم و چو مینگرم | همان دعای تو با نالههای نیمه شبی است | |
به یک کرشمهی چشم فسونگر تو شود | یکی هلاک یکی زنده این چه بوالعجبی است | |
برد دل از همه کس نظم او که هاتف را | ملاحت عجمی و فصاحت عربی است |