روز وصلم به تن آرام نباشد جان را | که دمادم کند اندیشه شب هجران را | |
آه اگر عشوه گریها زلیخا سازد | غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را |
روز وصلم به تن آرام نباشد جان را | که دمادم کند اندیشه شب هجران را | |
آه اگر عشوه گریها زلیخا سازد | غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را |