سر آغاز

بس لطیفی و نیک زیبایی حوری و از بهشت می‌آیی
آدمی را چنین نباشد نور ملکی؟ یا پری؟ بتی؟ یا حور؟
تا جهان است، مثل تو قمری در نیامد به دلبری ز دری
چه ملک پیکری! بنام ایزد کفریدت ز روح تام ایزد
ماه رویی و آفتاب جبین آدمی‌زاده کسی ندید چنین
لب لعلش، کزو زنم لبیک کرد اشارت که: «السلام علیک»
گفتمش: صد دلت فدای سلام «و علیک السلام و الاکرام»
از شراب غرور خوبی مست موزه بر کند و ساعتی بنشست
سوی اشعار گفته می‌نگرید این غزل بر ورق نوشته بدید: