روزی اندر سراچهی شاهی | کار ناکرده مزد میخواهی؟ | |
هر که دل در امور سفلی بست | به بلاهای جاودان پیوست | |
هر دلی کو هوای دنیا خواست | در تن افزود، لیک از جان کاست | |
هر که در ملک جان امین نبود | خازن نقد ماء و طین نبود | |
گوهری پیش مفلسی ننهند | این بلندی به هر کسی ندهند | |
عاشقان راست این مقام، آری | عاشقان را سزد چنین کاری |