نه از تو به من رسید بویی | نه وصل توام نمود رویی | |
اندیشهی هجر دردناکت | آویخته جان من به مویی | |
سودای تو در دلم فکنده | هر لحظه به تازه جست و جویی | |
با آنکه ز گلشن وصالت | دانم نرسد به بنده بویی | |
لیکن شدهام به آرزو شاد | مزار تو، کم ز آرزویی | |
سودای محال در دماغم | افگنده به هرزه های و هویی | |
داده سر خویش را عراقی | زیر خم زلف تو چو گویی |