الا، قد طال عهدی بالوصال

الا، قد طال عهدی بالوصال و مالی الصبر عن ذاک الجمال
به وصلم دست گیر، ای دوست، آخر به زیر پای هجرم چند مالی؟
یضیق من الفراق نطاق قلبی و یشتاق الفاد الی الوصال
چه خوش باشد که پیش از مرگ بینم! نشسته با تو یکدم جای خالی
فراقک لا یفارقنی زمانا فمالی للجهر مولائی و مالی
دلا، درمان مجو، با درد خو کن بجای وصل هجران است، حالی
اما ترثی لمکتب حزین یان من النوی طول اللیالی
دلا، امیدوار وصل می‌باش ز درد هجر آخر چند نالی؟
زمانا کنت لا ارضی بوصل فصرت الان ارضی بالخیال
به دل نزدیکی، ار چه دوری از چشم دلم را چون همیشه در خیالی
احن الیک و العبرات تجری کما حق العطاش الی الزلال
عراقی، تا به خود می‌جویی او را یقین می‌دان که دربند محالی