ناخورده شراب میخروشیم | خود تا چه کنیم؟ اگر بنوشیم | |
آنگاه شنو خروش مستان | این لحظه هنوز ما خموشیم | |
کو تابش می که پخته گردیم؟ | از خامی خویش چند جوشیم؟ | |
چون می نخرند زهد و تقوی | پس بیهده ما چه میفروشیم؟ | |
از جام طربفزای ساقی | یاران همه مست و ما به هوشیم | |
گر غمزهی مست او ببینیم | هیهات! که باز چون خروشیم؟ | |
هر چند بدو رسید نتوان | لیکن چه کنیم؟ هم بکوشیم | |
شب خوش بودیم بیعراقی | امروز در آرزوی دوشیم |