چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟ | اگر در من نگه کردی نگارم | |
بدیدی گر فراقش چونم آخر | بپرسیدی دمی حال فگارم | |
نکرد آن دوست از من یاد روزی | به کام دشمنان شد روزگارم | |
چرا خواهد به کام دشمنانم | چو میداند که او را دوست دارم؟ | |
عزیزی بودم اول بر در او | عزیزان، بنگرید: آخر چه خوارم؟ | |
فرو شد روز من بیمهر رویش | چو شب تیره شده است این روزگارم | |
نه دلداری که باشد مونس دل | نه غمخواری که باشد غمگسارم | |
نمیدانم که دامان که گیرم؟ | که تا از جیب محنت سر برآرم | |
عراقی، دامن غم گیر و خوش باش | که هم با تو درین تیمار یارم |