ای مطرب درد، پرده بنواز | هان! از سر درد در ده آواز | |
تا سوختهای دمی بنالد | تا شیفتهای شود سرافراز | |
هین! پرده بساز و خوش همی سوز | کان یار نشد هنوز دمساز | |
دلدار نساخت، چون نسوزم؟ | سوزم، چو نساخت محرم راز | |
ماتم زدهام، چرا نگریم؟ | محنت زدهام، چه میکنم ناز؟ | |
ای یار، بساز تا بسوزم | یا با سوزم بساز و بنواز | |
یک جرعه ز جام عشق در ده | تا بو که رهانیم ز خود باز | |
ور سوختن من است رایت | من ساختهام، بسوز و بگداز | |
گر یار نساخت، ای عراقی، | خیز از سر سوز نوحه آغاز | |
در درد گریز، کوست همدم | با سوز بساز، کوست همساز |