آن را که غمت ز در براند | بختش همه دربدر دواند | |
وآن را که عنایت تو ره داد | جز بر در تو رهی نداند | |
وآن را که قبول عشقت افتاد | جان را بدهد، غمت ستاند | |
عاشق که گذر کند به کویت | جان پیش سگ درت فشاند | |
با وصل بگو که: عاشقان را | از دست فراق وارهاند | |
بیچاره دلم که کشتهی توست | دور از رخ تو نمیتواند | |
بویی به نسیم کوی خود ده | تا صبحدمی به دل رساند | |
کین مرده به بوت زنده گردد | وز عشق رخت کفن دراند | |
مگذار که خسته دل عراقی | بیعشق تو عمر بگذراند |