ای رقعهی حسن را رخت شاه
|
|
ماییم ز حسن رویت آگاه
|
روی تو مه تمام بر سرو
|
|
رخساره گل شکفته بر ماه
|
در کوی تو کدیه کردن ای دوست
|
|
نزد همه همچو مال دلخواه
|
ما از همه کمتریم در ملک
|
|
ما از همه پس تریم در راه
|
کس نور صفا ندید در ما
|
|
کس آب بقا نیافت در چاه
|
نی مسند فقر را ز من صدر
|
|
نی رقعهی عشق را زمن شاه
|
بربسته گلو چو میخ خیمه
|
|
پوشیده نمد چو چوب خرگاه
|
از صورت من جداست معنی
|
|
آمیخته نیست دانه با کاه
|
زین خرقه بود فضیحت من
|
|
کز پوست بود هلاک روباه
|
بر کسوت حال من چنان است
|
|
این خرقه که بر پلاس دیباه
|
آلوده به صد دراز دستی
|
|
این دامن و آستین کوتاه
|
ای گشته ز یاد دوست غافل
|
|
ذکرش ز زبان حال آگاه
|
چندان بشنو که حلقه گردد
|
|
در گوش دل تو های الله
|
تا دوست به دامت اوفتد سیف
|
|
از خویش خلاص خویشتن خواه
|