عشق را حمل بر مجاز مکن
|
|
جان ده ار عاشقی و ناز مکن
|
با خودی گرد کوی عشق مگرد
|
|
ممنی بیوضو نماز مکن
|
دست با خود به کار دوست مبر
|
|
به سوی قبله پا دراز مکن
|
با چنین رو به گرد کعبه مگرد
|
|
جامهی کعبه بینماز مکن
|
چون دلت نیست محرم توحید
|
|
سفر کعبه و حجاز مکن
|
از پی تن قبای ناز مدوز
|
|
مرده را جز کفن جهاز مکن
|
قدمت در مقام محمودیست
|
|
خویشتن بندهی ایاز مکن
|
راز در دل چو دانه در پنبه است
|
|
همچو حلاج کشف راز مکن
|
به نسیمی که بر دهانت وزد
|
|
لب خود همچو غنچه باز مکن
|
باز کن چشم تا ببینی دوست
|
|
چون بدیدی دگر فراز مکن
|
تا توانی چو سیف فرغانی
|
|
عشق را حمل بر مجاز مکن
|