ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان
|
|
تا من دمی برآرم اندر کنار جانان
|
در خواب کن زمانی آسودگان شب را
|
|
کان ماه رو نترسد ز آواز صبح خوانان
|
ای کاشکی رقیبان دانند قیمت تو
|
|
گل را چه قدر باشد در دست باغبانان
|
کار رقیب مسکین خود بیش ازین چه باشد
|
|
کز گله گرگ راند همچو سگ شبانان
|
در عشق صبر باید تا وصل رو نماید
|
|
اینجا به کار ناید تدبیر کاردانان
|
پیران کار دیده گفتند راست ناید
|
|
پیراهن تعشق جز بر تن جوانان
|
لب بر لب چو شکر آن را شود میسر
|
|
کو چون مگس نترسد از آستین فشانان
|
رفت از جفای خصمان سرگشته گرد عالم
|
|
آن کو به گرد کویت میگشت شعر خوانان
|
ز افغان سیف ای جان شبها میان کویت
|
|
«خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان»
|