چون تو را میل و مرا از تو شکیبایی نیست؟!
|
|
صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست
|
مر تو را نیست به من میل و شکیبایی هست
|
|
بنده را هست به تو میل و شکیبایی نیست
|
چه بود سود از آن عمر که بیدوست رود
|
|
چه بود فایده از چشم چو بینایی نیست
|
بر سر کوی تو در قید وفای خویشم
|
|
ورنه نارفتنم ای دوست ز بیپایی نیست
|
من سگ کویم و هر جای مرا ماوایی است
|
|
بودنم بر در این خانه ز بی جایی نیست
|
گفتی از اهل زمان نیست وفایی کس را
|
|
بنده را هست ولیکن چو تو فرمایی نیست
|
دل رهایی طلبد از تو به هر روی که هست
|
|
ور چه داند که چو روی تو به زیبایی نیست
|
در چو در بحر بود چون تو نباشد صافی
|
|
گل چو بر شاخ بود چون تو به رعنایی نیست
|
سیف فرغانی هر روز بیاید بر تو
|
|
دولت آنکه تو یک شب بر او آیی نیست
|