مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند | که اعتراض بر اسرار علم غیب کند | |
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه | که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند | |
ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی | که خاک میکده ما عبیر جیب کند | |
چنان زند ره اسلام غمزه ساقی | که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند | |
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است | مباد آن که در این نکته شک و ریب کند | |
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد | که چند سال به جان خدمت شعیب کند | |
ز دیده خون بچکاند فسانه حافظ | چو یاد وقت زمان شباب و شیب کند |