خون خواجه کعبه است و نان او بیتالحرام | نیک بنگر تا به کعبه جز به رنج تن رسی | |
بر نبشته برکنار نان او خطی سیاه | لم تکونوا بالغیه الا بشق الا نفس |
□
نه تو آنی که دی دل تو نبود | در جهان جز به انوری راضی | |
چون که امروز هیچ مینبری | به زبان نام حالت ماضی | |
در سر قاضی ار کله کردی | به تصنع دواج مقراضی | |
دوستان را بپرس برمنشین | مشو آبستن از خر قاضی |