آنی که گر بخواهی از اقبال و سروری | تری ز آب و خشکی از آتش برون بری | |
داری مفرحی که دهد روح را غذا | سازی طریفلی که کنی دیو را پری | |
دست مبارک تو بخواهد همی درست | از خط راست نامهی شکل صنوبری | |
یارب چه طالعست که خود بیمعالجت | بیمار به شود چو تو زان راه بگذری |