عادت کن از جهان سه خصلت را | ای خواجه وقت مستی و هشیاری | |
زیرا که رستگار بدان گردی | امید رستگاری اگر داری | |
با هیچکس نگشت خرد همره | کان هرسه را نکرد خریداری | |
در هیچ دین و کیش کسی نشیند | هرگز از این سه مرتبه بیزاری | |
دانی که چیست آن بشنو از من | رادی و راستی و کمآزاری |
□
به خدایی که ذات بیچونش | از همه عیبها بریست بری | |
که مرا باز ماندن از خدمت | در همه کیشها خریست خری |