این همایون در فرخندهسرای
|
|
تا ابد باد در اقبال به پای
|
چوبش ایمن شده از فرسودن
|
|
زیر این گنبد گیتیفرسای
|
اندرو خاصیت مغناطیس
|
|
کاهن از طبع درو گیرد جای
|
نتوانند ز رفعت پیمود
|
|
آستانش انجم گیتیپیمای
|
لفظ و معنی صریرش همه این
|
|
مرحبا خواجه درآ خواجه درآی
|
مجد دین بوالحسن عمرانی
|
|
که زاحسانش سرشته است خدای
|
آسمانی نه به تدبیر به قدر
|
|
آفتابی نه به تحویل به رای
|
کان چو قدرت نبود روزافزون
|
|
وین چو رایت نبود نورافزای
|
ای تصاویر سخا را قلمت
|
|
گشته ز انگشت کرم چهرهگشای
|
دشمنانت همه انگشتگزای
|
|
دوستانت همه انگشتنمای
|
دست تو گلبن باغ کرمست
|
|
بلبل کلک برو وحیسرای
|
تا فلک در پی تحصیل کمال
|
|
دایم از شوق بود ناپروای
|
کار از روی بزرگی و شرف
|
|
کارفرمای فلک را فرمای
|
طبل بدخواه تو در زیر گلیم
|
|
وز غم حادثه نالنده چو نای
|