التماس انعام

ای ترا آفتاب حاجب بار حشمتت را ستارگان در خیل
چرخ جاه ترا معالی برج بحر جود ترا مکارم سیل
بوده در وقت فطرت عالم گوهرت را وجود جمله طفیل
شرر شعله‌ی سیاست تست از سهاء سپهر تا به سهیل
سده‌ی ساحت تو منبع امن خانه‌ی دشمن تو معدن ویل
خرمن جود تو نپیماید گر قضا از سپهر سازد کیل
بنده گستاخیی نخواهد کرد گر ترا سوی عفو باشد میل
هیچ دانی که یاد هست امروز رای عالیت را کلام اللیل

تکلف میان دو آزاده مرد بود ناپسندیده و سخت خام
بیا تا تکلف به یک سو نهیم نه از تو رکوع و نه از من قیام
به سنت کنیم اقتدا زین سپس سلام علیکم علیک‌السلام