غذای روح بود بادهی رحیقالحق | که لون او کند از لون دور گل راوق | |
به طعم تلخ چو پند پدر ولیک مفید | به نزد مبطل باطل به نزد دانا حق | |
حلال گشته به احکام عقل بر دانا | حرام گشته به فتوی شرع بر احمق | |
به رنگ زنگ زداید ز جان اندهگین | همای گردد اگر جرعهای بیابد بق |