ای خداوندی که کمتر بنده در فرمان تو | آسمان ابلق است و روزگار آبنوس | |
گشته قدرت را سر گردون گردان پایمال | کرده دستت را لب خورشید رخشان دستبوس | |
خاک طوس از نعل یک ران تو باشد پر هلال | آسمان هر ساعتی گوید که آوخ ای فسوس | |
کاشکی در ابتدای آفرینش کردگار | بنده را فرموده بودی تا که بوسد خاک طوس |
□
سر زلفت بجز دست تو حیفست | لب لعلت به بوس جز تو افسوس | |
سر زلف تو باری هم تو میکش | لب لعل تو باری هم تو میبوس |