ای بزرگی که رای روشن تو | همه کار صواب فرماید | |
هر سوئالی که در زمانه کنند | جودت آنرا جواب فرماید | |
کهتران را چو مهتران به کرم | یک صراحی شراب فرماید |
□
بر کار جهان دل منه ایرا که نشاید | کین خوبی و ناخوبی هم دیر نپاید | |
چندان که بگفتم مهل کاخر روزی | آن سیم سیه گردد و آن حلقه بساید | |
پندم نپذیرفتی و خوکی شدی آخر | وامروز در این شهر کسی خوک نگاید | |
هم با دل پر دردی و هم با رخ پر موی | ای سرو لقا محنت از این بیش نیاید |