پس دریده بریده پیشی چند | که ندیمان حضرت شاهند | |
از چپ و راست خلق میرانند | که کسی چند پاره در راهند |
□
خدایگانا آنی که دوستدارانت | ز نور رای تو دانم ستاره رای شوند | |
قبول درگه تو چون بیافتند به قدر | چو ساکنان مجره سپهرسای شوند | |
به بنده خانهی تو بر امید آنکه مگر | به یمن طائر بختت طربفزای شوند | |
نشسته چار حریفند شاهد و شیرین | بدانکه تا ز می لعل سرگرای شوند | |
شرابشان نرسیدست زان همی ترسم | که شاهدان همه ناگاده باز جای شوند | |
به یک دو ساغر پر شان که دردهد ساقی | به کام بنده همین هر سه چار پای شوند | |
اگر عزیز کنی شان به شیشهای دو شراب | حریف و بندهی تو تا شراب گای شوند |